هرگز اهل وبلاگ نویسی نبوده ام . هر بار که تصمیم گرفته ام وبلاگ بنویسم ، اندک مدتی بعد سرخورده از ادامه ی راه باز ایستاده ام . اما حسی خوب به من می گوید که این بار می مانم و ادامه می دهم . همین !
سلام
توسط کاربری به نام «خرس قطبی» در سایت بالاترین با این وبلاگ آشنا شدم . مطالب جالب و خواندنی در این مکان نوشته شده است . امیدوارم هر روز با انرژی بیشتر مطلب بنویسید.یک وبلاگ کم بیننده هم در گوشه ای از سرزمین وب از آن من است . خیلی خوشحال می شوم یک نفر من را به بازی لینک ها در سایت بالاترین دعوت کند . اگر این توانایی را دارید پیشاپیش از لطف شما سپاسگذارم.
آفرین آنا، حتمن ادامه بده. دوس دارم موفقیتتو ببینم. میدونم اینبار اون حس خوب رو از کجا آوردی!!! با اینکه میدونی با هم اختلاف نظر داریم ولی میخوام همیشه سالم و سلامتو پویا و سرزنده باشی… همیشه
از طریق بالاترین وبلاگتو دیدم.خیلی عالیه .آرزوی موفقیت واست می کنم.منم به تازگی یه وبلاگ زدم.خوشحال می شم لینکم کنی و اجازه بدی لینکت کنم.:temis.persianblog.ir
سلام
نمیدونم چرا وبلاگت رو که میخونم احساس خیلی خوبی بهم دست میده. انگار که تو بدور از هیاهو با یه کوله بار تجربه و فرهنگ متنت رومینویسی و من به این غبطه میخورم. به هر صورت، هر کی که هستی، کارت واقعا قابل تحسینه
موفق باشی
به جرات می تونم بگم یکی از بهترین وبلاگ های سبز، وبلاگ شماست. مطالب تاریخی تون عالیه و انتخاب بریده ی روزنامه ها، بسیار به جاست.
خواهشی داشتم، اگه ممکنه در مورد جریان انتخابات مجلس هفتم و رد صلاحیت گسترده ی اصلاح طلبان، اگه می تونید مطلبی بنویسید.
وبلاگ شما باعث شد بالاخره مصائب آنا را دانلود کنم و ببینم. ممنون از مطالب عالیتون. شنیدم میخواهید فعالیت در اینترنت را کم کنید! باعث ناراحتی ماست، به هر صورت موفق باشید.
جناب آقای مصائب آنا!
صرفاً خدمت رسیدم که عرض کنم، خسته نباشید! خدا قوت!
تقصیر خدمت دارم، البته. به خصوص بعد از زحمتی که برای تایپ چهار بخش گزارش خانم بنی یعقوب دربارهی حادثهی کوی دانشگاه کشیدید. ولی خب، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، امید که ادای این قضای ما را با بزرگی دلتان که کاملاً مشخص است برای ایران میتپد، قبول بفرمایید.
خداوند، نه تنها سایهی شما را از سر ما کم نکناد که امثال شما را هم افزون نماید بلکه نسل آیندهی ما، در ایرانی سربلند و آزاد، زندگی کنند.
باز هم ممنون.
باز هم خداقوت!
آقا یا خانم ، بمون و بدون که هستند افرادی که به کارت اهمیت می دن و کارت واسه اونا مهم و مثل یه کورسوی امید توی تاریکی هست .
از اینکه مستقل عمل می کنی خیلی ازت ممنونم .
سبز باش سبزی که خواهان تغییره نه اینکه فقط پشت سر یه سری آدم با گذشته و تفکرات مشخص باش .
«باید بمانی!
بخاطر ما و من!
این مجازات توست بجرم آگاهیت!
این از مصائب خرد و آگاهی توست!»
اين نوشته رو يكي ديگه از خواننده هات نوشته بود،ديدم نظر من هم يه چيزي تو همين مايه هاست…مستند صحبت كردن حسن كار شما است و با اين كار ذهن خواننده تون رو به قضاوت مي نشينه!كاري كه در طي اين 30 سال از آن محروم بوديم…تا بوده ديكته كردن و به خورد مغز دادن برايمان بوده…اميدوارم هيج وقت از نوشتن خسته و ملول نشويد.:)
من خودم هم این حس رو همیشه دارم اما هر بار که یک پست می ذار ده دقیقه بعد عین بچه هایی که یه نقاشی کشیدن و می خوان ببینن بابا و مامانشون چی میگه می دوئم میام ببینم کسی نظری چیزی نذاشته؟ بمون و باش و آگاه باش و آگاه کن. مرسی
سلام. تبریک و خسته نباشید به خاطر وبلاگ وزین و پرمحتوایتان. حدود سه سال است که به سایت بالاترین مراجعه میکنم که البته در این سه سال فقط خواننده مطالب آن بوده ام، با وبلاگتان هم از طریق اکانت polarbear آشنا شدم و بدون اغراق نظرات امثال شما و تعدادی دیگر از کاربران در زیر لینکها بوده است که من را حدأقل در یک سال اخیر همچنان به بالاترین امیدوار میکند. فقط این وسط مدتیست یک سوالی توی گلویم گیر کرده که با اینکه خیلی خیلی احمقانه است می پرسم، اگر مایل بودید پاسخ دهید: شما مونث هستید یا مذکر؟ D:
به هر حال امیدوارم مسیری را که اینجا شروع کرده اید همچنان با انرژی ادامه دهید.
By: Crazy Diamond on نوامبر 25, 2010 at 11:20 ب.ظ.
Its good to be back , after many years ! too long ! right ? never again ! right ? ok i wanna ask a question from you about passion that how do we keep all our passions alive as we used to do ? i wait for you , so , thanks so . obrien
سلام،
من کسی هستم که هنوز که هنوز میرم لینکهای سالهای گذشتهای که شما و بقیهی دوستان توی بالاترین به بحث و تحلیل میپرداختید میخونم و کیف میکنم، نه بخاطر درست بودن حرفهای مطرح شده بلکه بخاطر اون بحثهایی که پای لینک راه میفتاد….
خیلی رک میگم عدم فعالیت شما و عدم رسوندن نظراتتون یه نوع خیانت به منه نوعیِ که اون تحلیلها و مطالب رو دنبال میکردم و همینطور خیانت به همه کسانی که شما اونارو از تحلیلهاتون بیبهره گذاشتین… شما استعدادشو دارین ، دانششو دارین ، اینارو بخاطر کل کلهای گروهی از نسل جوون دریغ نکنین… امثال شما باید ارائه کنن هنرشونو به منه جوون… خواهش میکنم، بخاطر حسی که نسبت به وطنتون و جووناش (امثال من) دریغ نکنین هنرتونو… 24 سالمه ولی بعضی موقعها وقتی تو بالاترین میرم میخوام گریه کنم … باور کنید همش تقصیر مهدی یحیینژاد نیست… خواهشاْ دریغ نکنین، خواهشاْ میدون رو به کوته فکرا ندین … برگردین و دوباره سعی کنین «فکر کردن» و «تحلیل کردن» رو به بالاترین بیارین… شما شروع کنین….
سلام و سپاس از نظر لطفی که دارید
به راستی نمی دانم چه باید بگویم… من اگر همین امروز هم بفهمم که فضای عمومی آن وبسایت بار دیگر می تواند پذیرای چنین بحث هایی است، لحظه ای درنگ نمی کنم… اجازه دهید چند روزی فکر کنم… پس از چند ماه عدم فعالیت، اتخاذ این تصمیم برای من آسان نیست.
مرسی که جوابم رو دادین…. نسلی الآن داره بالا میاد که کمتر حال و حوصلهی مطالعه و تحلیل و ریشهیابی داره… من حس میکنم نتیجه این شده که برداشتها و به تبع اون نتیجهگیریها احساسی شده و کاملاْ تحت تأثیر تبلیغات… بخش بزرگی از مخاطبها (نظر شخصیه من اینه که این بخش بزرگه، آماری ندارم که بتونم ازش دفاع کنم) تحت تأثیر موجهای تبلیغاتی این ور اونور میشن چون تعقلگرایی و تجزیه و تحلیل در رسیدن به نتایج داره از بین میره….این نسل هرچند کمی کله شق و نصیحت گریز شده (من به شخصه جزوه همین نسل کلهشق هستم !) ولی به شدت نیاز داره تا عدهای که مسائل رو بدون احساسات بررسی میکنن مفاهیمی رو براشون تشریح کنن… البته این کار 1 نفر نیست ولی خوب من شما رو راحتتر از بقیه تونستن پیدا کنم… از پر حرفیم عذر میخوام.
By: soratak on آوریل 4, 2011 at 2:32 ب.ظ.
اگر چشمه باشی می مانی واگر جویباری باشی می خشکی اگر برای خودت بنویسی می مانی و اگر برای مردم بنویسی خسته خواهی شد
سلام
امروز بعد از اینکه مطلب مربوط به امیرانتظام رو خوندم نگاهی به بایگانی مقالات شما انداختم. از شهریور 1388 شروع کردید، یعنی در بحبوحه درگیری های خیابونی در تهران و چند شهر دیگه. این خودش حرف برای گفتن زیاد داره. متوجه شدم که در ابتدا وزن نقد و تحلیل از وزن و حجم اسناد ارائه شده و مطالب آرشیوی بیشتر بود، و خواست پراکسیسی – اراده به عمل تغییرانگیز – در مقالات موج می زد؛ ولی هرچی به امروز نزدیکتر می شیم مطالب آرشیوی حجمشون می ره بالاتر و تحلیل بیشتر حکم یکی دو پاراگراف معارفه گونه یا موخره مآب رو پیدا می کنه. خسته شدید؟
این را درست می گویید…
آن روزها شور و شوق بیشتری برای نوشتن داشتم و مخاطبانم هم میل بیشتری به خواندن داشتند… ولی گویا وقتی تب حرکت های خیابانی فرومی نشیند، تب خواندن و دانستن نیز فروکش می کند. این مرا بیاد روزهای انقلابی سال 57 و 58 می اندازد… انقلاب ها میل به دانستن را برمی افروزند، اما میل به دانستن کمتر منشا وقوع انقلاب ها بوده است…
اینجا یه سوال فلسفی پیش می یاد: با علم به اینکه مبارزه خیابانی به فاکتورهای بسیاری برمی گرده که آگاهی تاریخی و تاریخ-آگاهی فقط یکی دوتاشون رو تشکیل می ده، اینکه هنوز در خیابان اتفاقی قطعی در روند تغییر رخ نداده باید ما رو از دل و دماغ نوشتن بندازه؟ ساده تر بگم: ما می دونیم که آگاهی همه چیز نیست، ولی باز می نویسیم. اونقدر که اقبال به نفس نوشتن و گفتن در این امر نهفته اس لزوما میل به هدایت جریانهای خیابانی به سویی خاص نیست. لذا حالا که شعله پایینه و دیگ نمی جوشه آیا ما باید قید آشپزی با سلیقه رو بزنیم؟
توپاک پرویی، آخرین پادشاه اینکاها، یه گفته قشنگی داره. می گه: ((جنگها می آیند و می روند، اما سربازان من ابدی اند!))
نه البته این نسبی بوده، در همه ی این مدت من سعی کرده ام بنویسم… گاهی به یاری برگهای تاریخ و گاه با یاری جستن از دغدغه هایم.
رضاجان، اگر دقت کنید آن روزها هم من کمتر هیجان زدگی را در متن هایم وارد می کردم… اما این موضوع که شما می گویید یعنی درآمیختن اسناد تاریخی با مباحث نظری پیرامون فلسفه ی تاریخ یا حصول نوعی جامعه شناسی معرفت، گاه با انتقادات تند مخاطبان وبلاگ روبرو شد و به این علت سعی کردم این دو را بیشتر از هم تفکیک کنم. البته قبول دارم که در سه ماه گذشته حجم بازخوانی های محض تاریخی بسیار فزونی یافته است که باید تعدیل شود.
By: passionofanna on آوریل 27, 2011 at 1:10 ق.ظ.
درباره ((درآمیختن اسناد تاریخی با مباحث نظری پیرامون فلسفه ی تاریخ یا حصول نوعی جامعه شناسی معرفت)) که فرمودید بنده اشکالی نمی بینم، چون به هر حال بحث نظری به زمینه تاریخی (به قول احسان طبری) ((آمپیریک)) هم نیاز داره، وگرنه می شه حکم کلی صادر کردن. اتفاقا این نقطه قوت کار شماست که نتیجه گیری مقالاتتون از دل تاریخ مستند و به شیوه ای کمابیش سیستماتیک برساخته می شه، و نه از روی افاضات لاهوتی و ناسوتی الهی قمشه ای وار. من البته جسارت نمی کنم، اما اون شیوه رو پلاتفرمی می دونم که کار شما درش به اوج می رسه. به عبارتی، ربط تحلیلی گذشته به امروزه که برای مخاطب (به خصوص از نوع عام و غیرمحقق) جذابش می کنه، وگرنه اسناد به خودی خود برای خیلی ها حرف نمی زنند. مخلص کلام، آرشیوها سازهای خفته ای هستن که وقتی برشون پنجه می کشید باز بیدار میشن و بیدار می کنن.
درود
من نویسنده هستم و در حال نوشتن نمایشنامه ای برای پری بلنده
می خواستم هر چیزی که در باره او می دانید برایم ایمیل کنید لطفا
ممنون می شوم
و اینکه چرا هر جا حرفی از پری بلنده هست از بانو فرخ رو هم هست ؟
با سپاس
دوست عزیز،
من تحقیقات نسبتا مفصلی در مورد پری بلنده کردم و حتا بهشت زهرا رفتم و قبر ایشان را هم پیدا کردم. در ویکی پدیا فارسی مقالهیی در بارهی او نوشتم به /آن مراجعه کنید.
سلام پلار جان .. خوبی ؟
راستش دلم برات تنگ شده بود اومدم اینجلا و دیدم دیدم خیلی وقته در وبلاگ خوبت مطلبی ننوشتی، امیدوارم خوب و خوش و تندرست باشی.
قربانت – تی اسپون
امید که بمانی
By: mimfree on اکتبر 3, 2009
at 1:52 ق.ظ.
امید که بمانی !
By: kiyaser on اکتبر 24, 2009
at 11:00 ق.ظ.
حس خوبیه . من 11 سالی میشه این حس رو دارم .
By: فرناز on اکتبر 25, 2009
at 1:02 ق.ظ.
بلاگ خوبي داري و خوب هم مي نويسي با كوله باري از تجربه
ادامه بده
By: aMiN on اکتبر 31, 2009
at 8:10 ق.ظ.
ممنون از لطف شما
By: passionofanna on اکتبر 31, 2009
at 10:13 ق.ظ.
keep going ,good luck
By: ali tajbakhsh on نوامبر 6, 2009
at 11:46 ب.ظ.
زنده باشی، بسیار وبلاگ پر محتوی و غنی ایه. امیدوارم از نوشتن و وبلاگ نویسی سرد نشید. واقعا مطالب عالیه
By: - - on نوامبر 7, 2009
at 12:20 ق.ظ.
رنگ آبی صفحه را بیشتر دوست داشتم، با رنگ سرخ روسری ليو اولمن و آبی چشمهایش خوب مینشست.
By: آرش جودکی on دسامبر 3, 2009
at 8:23 ب.ظ.
سلام
توسط کاربری به نام «خرس قطبی» در سایت بالاترین با این وبلاگ آشنا شدم . مطالب جالب و خواندنی در این مکان نوشته شده است . امیدوارم هر روز با انرژی بیشتر مطلب بنویسید.یک وبلاگ کم بیننده هم در گوشه ای از سرزمین وب از آن من است . خیلی خوشحال می شوم یک نفر من را به بازی لینک ها در سایت بالاترین دعوت کند . اگر این توانایی را دارید پیشاپیش از لطف شما سپاسگذارم.
By: ابوذر on دسامبر 8, 2009
at 11:48 ب.ظ.
وبلاگ فوق العادهای است! همین
By: فرید.ع on دسامبر 10, 2009
at 5:08 ب.ظ.
آفرین
By: احمد زاهدی لنگرودی on دسامبر 12, 2009
at 3:40 ب.ظ.
د م شما گرم. فوقالعاده است.
کاشکی یکی منو به بالاترین دعوت میکرد 😦
By: نعیم on دسامبر 21, 2009
at 1:43 ق.ظ.
گاهی بین این رفتن ها و آمدن هاست که میمانی و ادامه می دهی،جایی بین رفتن و آمدن،می ایستی.به همین سادگی،شاید هم ساده تر از این ها!
By: nectar7 on دسامبر 31, 2009
at 1:23 ق.ظ.
آفرین آنا، حتمن ادامه بده. دوس دارم موفقیتتو ببینم. میدونم اینبار اون حس خوب رو از کجا آوردی!!! با اینکه میدونی با هم اختلاف نظر داریم ولی میخوام همیشه سالم و سلامتو پویا و سرزنده باشی… همیشه
By: حاجی on دسامبر 31, 2009
at 10:16 ق.ظ.
وبلاگ خوبی داری
تونستی 1 سر به بلاگ بچه های دانشکده هنر دانشگاه شهید چمران اهواز بزن.
By: admin on ژانویه 2, 2010
at 1:51 ب.ظ.
آفرین
By: ناشناس on ژانویه 8, 2010
at 5:38 ق.ظ.
زنده باشی، وبلاگ شاهکاریه. جان هرکسی دوست داری ادامه بده . درود بر شما
By: فردین on ژانویه 22, 2010
at 8:59 ب.ظ.
خیلی خوب مینویسی ولی این عکسی که گذاشتی بالای وبلاگ خیلی تو ذوق میزنه. نمیدونم عکس خودته یا کس دیگه ولی خیلی وحشتناکه، آدم یاد فیلم جن گیر می افته!
By: یاشار on ژانویه 22, 2010
at 9:58 ب.ظ.
بروید فیلمش را پیدا کنید و ببینید ، دیگر شما را نخواهد ترساند 🙂
By: passionofanna on ژانویه 23, 2010
at 3:10 ق.ظ.
پایا باشی. خیلی وبلاگت را دوست دارم. اصلا هم با دوستمان در مورد عکس موافق نیستم. انتخاب زیبایی است.
By: نسوان on ژانویه 31, 2010
at 3:24 ب.ظ.
نظر لطفتان است . ممنون
By: passionofanna on ژانویه 31, 2010
at 11:08 ب.ظ.
از طریق بالاترین وبلاگتو دیدم.خیلی عالیه .آرزوی موفقیت واست می کنم.منم به تازگی یه وبلاگ زدم.خوشحال می شم لینکم کنی و اجازه بدی لینکت کنم.:temis.persianblog.ir
By: رهای on مارس 5, 2010
at 1:58 ق.ظ.
حتما . خوشحال میشوم
By: passionofanna on مارس 5, 2010
at 3:13 ق.ظ.
movaffagh khahi shod.omidvaram.
By: mehran on آوریل 14, 2010
at 4:18 ب.ظ.
سلام
نمیدونم چرا وبلاگت رو که میخونم احساس خیلی خوبی بهم دست میده. انگار که تو بدور از هیاهو با یه کوله بار تجربه و فرهنگ متنت رومینویسی و من به این غبطه میخورم. به هر صورت، هر کی که هستی، کارت واقعا قابل تحسینه
موفق باشی
By: علی خ on آوریل 26, 2010
at 3:27 ق.ظ.
لطف دارید … ممنونم
By: passionofanna on آوریل 26, 2010
at 8:15 ق.ظ.
هیچ ای میلی از شما اینجا پیدا نکردم، ممکن است با من تماس بگیرید؟
By: نانا on مِی 24, 2010
at 11:14 ب.ظ.
درست می فرمائید، ایمیل را اضافه کردم
By: passionofanna on مِی 27, 2010
at 1:05 ق.ظ.
با سلام وبلاگ خوبی دارید اگر در کارها اعتدال را فراموش نکرده و گرفتار احساسات نشوید خواهید توانست به افکار عمومی کار شایانی را ارائه دهید
By: صبض on مِی 28, 2010
at 4:40 ب.ظ.
بمان که ما هم با تو می مانیم
زنده باشی
By: بهمن on مِی 28, 2010
at 7:37 ب.ظ.
باید بمانی!
بخاطر ما و من!
این مجازات توست بجرم آگاهیت!
این از مصائب خرد و آگاهی توست!
By: حمید on جون 2, 2010
at 12:45 ق.ظ.
shoma ro monazam mikhanam. Etelaat jalebi ro taghsim mikonid ba ma
By: a.kv on جون 2, 2010
at 9:35 ب.ظ.
وبلاگ شما و تحلیل های شما خوبه و سبک و سیاق بحث هم کمی از سواد بنده بالاتره. ولی خوب مطالعه اش آموزنده است.
By: مهدی on جون 3, 2010
at 11:17 ق.ظ.
بیاد داشته باش که هر کسی قدرت کلام و اعتراض را ندارد.
بمان و آرام بسوز تا دیگران آگاه شوند.
به تو افتخار میکنم بخاطر آگاهیت.
By: alireza sedighi on جون 5, 2010
at 11:54 ق.ظ.
دوست عزیز اگه امکانش هست اسمتون و روزنامههایی که توش کار میکردید بگید
By: firoozeh on جون 26, 2010
at 5:02 ب.ظ.
مقدور نیست دوست گرامی
By: passionofanna on جون 27, 2010
at 9:50 ب.ظ.
شرمنده فضولی کردم آخه دیدم چند تا از مقالههاتون رو گذاشتید فکر کردم مشکلی نداره و من با نثر زیباتون آشنا هستم اما اسمتون رو یاد نمیارم باز هم شرمنده
By: firoozeh on جون 28, 2010
at 2:41 ق.ظ.
خواهش می کنم، قصد جسارت نداشتم. ولی تصدیق می فرمائید که شرایط برای این کار چندان مناسب نیست.
By: passionofanna on جون 28, 2010
at 8:47 ب.ظ.
يه روزي دوستي بهم گفت : گاهي فكر ميكنم اگه بعضي از آدما رو نميشناختم، نميدونم چه طور زندگي ميكردم.
وبلاگ شما يكي از ملزومات اين دنياست
By: رومي on جون 29, 2010
at 8:14 ق.ظ.
به جرات می تونم بگم یکی از بهترین وبلاگ های سبز، وبلاگ شماست. مطالب تاریخی تون عالیه و انتخاب بریده ی روزنامه ها، بسیار به جاست.
خواهشی داشتم، اگه ممکنه در مورد جریان انتخابات مجلس هفتم و رد صلاحیت گسترده ی اصلاح طلبان، اگه می تونید مطلبی بنویسید.
By: امیر on ژوئیه 21, 2010
at 12:32 ب.ظ.
چشم…
اگر عمری باقی بود، حدود دی ماه در موردش به تفصیل خواهم نوشت.
ممنون از لطف شما
By: passionofanna on ژوئیه 21, 2010
at 1:12 ب.ظ.
وبلاگ شما باعث شد بالاخره مصائب آنا را دانلود کنم و ببینم. ممنون از مطالب عالیتون. شنیدم میخواهید فعالیت در اینترنت را کم کنید! باعث ناراحتی ماست، به هر صورت موفق باشید.
By: نیما on ژوئیه 24, 2010
at 1:14 ب.ظ.
جناب آقای مصائب آنا!
صرفاً خدمت رسیدم که عرض کنم، خسته نباشید! خدا قوت!
تقصیر خدمت دارم، البته. به خصوص بعد از زحمتی که برای تایپ چهار بخش گزارش خانم بنی یعقوب دربارهی حادثهی کوی دانشگاه کشیدید. ولی خب، ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، امید که ادای این قضای ما را با بزرگی دلتان که کاملاً مشخص است برای ایران میتپد، قبول بفرمایید.
خداوند، نه تنها سایهی شما را از سر ما کم نکناد که امثال شما را هم افزون نماید بلکه نسل آیندهی ما، در ایرانی سربلند و آزاد، زندگی کنند.
باز هم ممنون.
باز هم خداقوت!
By: علیرضا on ژوئیه 25, 2010
at 9:10 ب.ظ.
درود بر شما دوست عزیزم
امید که آینده ای روشن را در کنار یکدیگر برسازیم.
By: passionofanna on ژوئیه 25, 2010
at 9:28 ب.ظ.
امان از شما اصلاح طلبها
By: m on آگوست 20, 2010
at 2:31 ق.ظ.
خرس قطبی، دوستت دارم.
By: ghanoon on سپتامبر 5, 2010
at 11:07 ب.ظ.
آقا یا خانم ، بمون و بدون که هستند افرادی که به کارت اهمیت می دن و کارت واسه اونا مهم و مثل یه کورسوی امید توی تاریکی هست .
از اینکه مستقل عمل می کنی خیلی ازت ممنونم .
سبز باش سبزی که خواهان تغییره نه اینکه فقط پشت سر یه سری آدم با گذشته و تفکرات مشخص باش .
By: حاجی on سپتامبر 23, 2010
at 1:51 ب.ظ.
«باید بمانی!
بخاطر ما و من!
این مجازات توست بجرم آگاهیت!
این از مصائب خرد و آگاهی توست!»
اين نوشته رو يكي ديگه از خواننده هات نوشته بود،ديدم نظر من هم يه چيزي تو همين مايه هاست…مستند صحبت كردن حسن كار شما است و با اين كار ذهن خواننده تون رو به قضاوت مي نشينه!كاري كه در طي اين 30 سال از آن محروم بوديم…تا بوده ديكته كردن و به خورد مغز دادن برايمان بوده…اميدوارم هيج وقت از نوشتن خسته و ملول نشويد.:)
By: زهرا on نوامبر 15, 2010
at 10:22 ق.ظ.
ممنون از لطف و مهربانی شما
By: passionofanna on نوامبر 17, 2010
at 5:54 ب.ظ.
من خودم هم این حس رو همیشه دارم اما هر بار که یک پست می ذار ده دقیقه بعد عین بچه هایی که یه نقاشی کشیدن و می خوان ببینن بابا و مامانشون چی میگه می دوئم میام ببینم کسی نظری چیزی نذاشته؟ بمون و باش و آگاه باش و آگاه کن. مرسی
By: Heller on نوامبر 25, 2010
at 8:16 ب.ظ.
سلام. تبریک و خسته نباشید به خاطر وبلاگ وزین و پرمحتوایتان. حدود سه سال است که به سایت بالاترین مراجعه میکنم که البته در این سه سال فقط خواننده مطالب آن بوده ام، با وبلاگتان هم از طریق اکانت polarbear آشنا شدم و بدون اغراق نظرات امثال شما و تعدادی دیگر از کاربران در زیر لینکها بوده است که من را حدأقل در یک سال اخیر همچنان به بالاترین امیدوار میکند. فقط این وسط مدتیست یک سوالی توی گلویم گیر کرده که با اینکه خیلی خیلی احمقانه است می پرسم، اگر مایل بودید پاسخ دهید: شما مونث هستید یا مذکر؟ D:
به هر حال امیدوارم مسیری را که اینجا شروع کرده اید همچنان با انرژی ادامه دهید.
By: Crazy Diamond on نوامبر 25, 2010
at 11:20 ب.ظ.
مذکر :دی
By: passionofanna on نوامبر 26, 2010
at 12:05 ق.ظ.
Its good to be back , after many years ! too long ! right ? never again ! right ? ok i wanna ask a question from you about passion that how do we keep all our passions alive as we used to do ? i wait for you , so , thanks so . obrien
By: obrien on دسامبر 4, 2010
at 12:41 ق.ظ.
با تلاش و ممارست فراوان
روزی 50 بار هالتر زدن هم فراموش نشود 🙂
By: passionofanna on دسامبر 4, 2010
at 12:57 ق.ظ.
به امید ایرانی اذاد وبلاگ بسیار خوب وپر محتوای دارید.
By: bahram on دسامبر 23, 2010
at 10:39 ق.ظ.
چشم استاد دمبیل علیه السلام و الرحمه _ به امید دیدار با عافیت و بی المنه !
By: Obrien on دسامبر 29, 2010
at 10:14 ب.ظ.
سلام
ناپلون میگوید حرفی بزن که بتونی بنویسی
چیزی را بنویس که بتونی پاش امضا کنی
چیزی را امضا کن که بتونی پاش بایستی
به امید آزادی
By: اخرین بازمانده on ژانویه 8, 2011
at 9:34 ب.ظ.
جایتان در بالاترین سخت خالیست. اگرچه لینکهای مطالبتان میآید. ولی دریغ از نظراتتان
By: shahin1980 on ژانویه 24, 2011
at 11:56 ق.ظ.
امیدوارم مجال بازگشت در آینده فراهم شود شاهین جان… ولی فعلا بهتر است مدتی از کنار آنچه در بالاترین می گذرد را نظاره کنم.
By: passionofanna on ژانویه 24, 2011
at 2:11 ب.ظ.
سلام،
من کسی هستم که هنوز که هنوز میرم لینکهای سالهای گذشتهای که شما و بقیهی دوستان توی بالاترین به بحث و تحلیل میپرداختید میخونم و کیف میکنم، نه بخاطر درست بودن حرفهای مطرح شده بلکه بخاطر اون بحثهایی که پای لینک راه میفتاد….
خیلی رک میگم عدم فعالیت شما و عدم رسوندن نظراتتون یه نوع خیانت به منه نوعیِ که اون تحلیلها و مطالب رو دنبال میکردم و همینطور خیانت به همه کسانی که شما اونارو از تحلیلهاتون بیبهره گذاشتین… شما استعدادشو دارین ، دانششو دارین ، اینارو بخاطر کل کلهای گروهی از نسل جوون دریغ نکنین… امثال شما باید ارائه کنن هنرشونو به منه جوون… خواهش میکنم، بخاطر حسی که نسبت به وطنتون و جووناش (امثال من) دریغ نکنین هنرتونو… 24 سالمه ولی بعضی موقعها وقتی تو بالاترین میرم میخوام گریه کنم … باور کنید همش تقصیر مهدی یحیینژاد نیست… خواهشاْ دریغ نکنین، خواهشاْ میدون رو به کوته فکرا ندین … برگردین و دوباره سعی کنین «فکر کردن» و «تحلیل کردن» رو به بالاترین بیارین… شما شروع کنین….
By: soratak on آوریل 1, 2011
at 8:24 ب.ظ.
سلام و سپاس از نظر لطفی که دارید
به راستی نمی دانم چه باید بگویم… من اگر همین امروز هم بفهمم که فضای عمومی آن وبسایت بار دیگر می تواند پذیرای چنین بحث هایی است، لحظه ای درنگ نمی کنم… اجازه دهید چند روزی فکر کنم… پس از چند ماه عدم فعالیت، اتخاذ این تصمیم برای من آسان نیست.
By: passionofanna on آوریل 3, 2011
at 12:53 ب.ظ.
مرسی که جوابم رو دادین…. نسلی الآن داره بالا میاد که کمتر حال و حوصلهی مطالعه و تحلیل و ریشهیابی داره… من حس میکنم نتیجه این شده که برداشتها و به تبع اون نتیجهگیریها احساسی شده و کاملاْ تحت تأثیر تبلیغات… بخش بزرگی از مخاطبها (نظر شخصیه من اینه که این بخش بزرگه، آماری ندارم که بتونم ازش دفاع کنم) تحت تأثیر موجهای تبلیغاتی این ور اونور میشن چون تعقلگرایی و تجزیه و تحلیل در رسیدن به نتایج داره از بین میره….این نسل هرچند کمی کله شق و نصیحت گریز شده (من به شخصه جزوه همین نسل کلهشق هستم !) ولی به شدت نیاز داره تا عدهای که مسائل رو بدون احساسات بررسی میکنن مفاهیمی رو براشون تشریح کنن… البته این کار 1 نفر نیست ولی خوب من شما رو راحتتر از بقیه تونستن پیدا کنم… از پر حرفیم عذر میخوام.
By: soratak on آوریل 4, 2011
at 2:32 ب.ظ.
اگر چشمه باشی می مانی واگر جویباری باشی می خشکی اگر برای خودت بنویسی می مانی و اگر برای مردم بنویسی خسته خواهی شد
By: علی on آوریل 17, 2011
at 3:30 ب.ظ.
سلام
امروز بعد از اینکه مطلب مربوط به امیرانتظام رو خوندم نگاهی به بایگانی مقالات شما انداختم. از شهریور 1388 شروع کردید، یعنی در بحبوحه درگیری های خیابونی در تهران و چند شهر دیگه. این خودش حرف برای گفتن زیاد داره. متوجه شدم که در ابتدا وزن نقد و تحلیل از وزن و حجم اسناد ارائه شده و مطالب آرشیوی بیشتر بود، و خواست پراکسیسی – اراده به عمل تغییرانگیز – در مقالات موج می زد؛ ولی هرچی به امروز نزدیکتر می شیم مطالب آرشیوی حجمشون می ره بالاتر و تحلیل بیشتر حکم یکی دو پاراگراف معارفه گونه یا موخره مآب رو پیدا می کنه. خسته شدید؟
By: Reza Parchizadeh on آوریل 26, 2011
at 8:41 ب.ظ.
این را درست می گویید…
آن روزها شور و شوق بیشتری برای نوشتن داشتم و مخاطبانم هم میل بیشتری به خواندن داشتند… ولی گویا وقتی تب حرکت های خیابانی فرومی نشیند، تب خواندن و دانستن نیز فروکش می کند. این مرا بیاد روزهای انقلابی سال 57 و 58 می اندازد… انقلاب ها میل به دانستن را برمی افروزند، اما میل به دانستن کمتر منشا وقوع انقلاب ها بوده است…
By: passionofanna on آوریل 26, 2011
at 10:17 ب.ظ.
اینجا یه سوال فلسفی پیش می یاد: با علم به اینکه مبارزه خیابانی به فاکتورهای بسیاری برمی گرده که آگاهی تاریخی و تاریخ-آگاهی فقط یکی دوتاشون رو تشکیل می ده، اینکه هنوز در خیابان اتفاقی قطعی در روند تغییر رخ نداده باید ما رو از دل و دماغ نوشتن بندازه؟ ساده تر بگم: ما می دونیم که آگاهی همه چیز نیست، ولی باز می نویسیم. اونقدر که اقبال به نفس نوشتن و گفتن در این امر نهفته اس لزوما میل به هدایت جریانهای خیابانی به سویی خاص نیست. لذا حالا که شعله پایینه و دیگ نمی جوشه آیا ما باید قید آشپزی با سلیقه رو بزنیم؟
توپاک پرویی، آخرین پادشاه اینکاها، یه گفته قشنگی داره. می گه: ((جنگها می آیند و می روند، اما سربازان من ابدی اند!))
By: Reza Parchizadeh on آوریل 26, 2011
at 10:35 ب.ظ.
نه البته این نسبی بوده، در همه ی این مدت من سعی کرده ام بنویسم… گاهی به یاری برگهای تاریخ و گاه با یاری جستن از دغدغه هایم.
رضاجان، اگر دقت کنید آن روزها هم من کمتر هیجان زدگی را در متن هایم وارد می کردم… اما این موضوع که شما می گویید یعنی درآمیختن اسناد تاریخی با مباحث نظری پیرامون فلسفه ی تاریخ یا حصول نوعی جامعه شناسی معرفت، گاه با انتقادات تند مخاطبان وبلاگ روبرو شد و به این علت سعی کردم این دو را بیشتر از هم تفکیک کنم. البته قبول دارم که در سه ماه گذشته حجم بازخوانی های محض تاریخی بسیار فزونی یافته است که باید تعدیل شود.
By: passionofanna on آوریل 27, 2011
at 1:10 ق.ظ.
درباره ((درآمیختن اسناد تاریخی با مباحث نظری پیرامون فلسفه ی تاریخ یا حصول نوعی جامعه شناسی معرفت)) که فرمودید بنده اشکالی نمی بینم، چون به هر حال بحث نظری به زمینه تاریخی (به قول احسان طبری) ((آمپیریک)) هم نیاز داره، وگرنه می شه حکم کلی صادر کردن. اتفاقا این نقطه قوت کار شماست که نتیجه گیری مقالاتتون از دل تاریخ مستند و به شیوه ای کمابیش سیستماتیک برساخته می شه، و نه از روی افاضات لاهوتی و ناسوتی الهی قمشه ای وار. من البته جسارت نمی کنم، اما اون شیوه رو پلاتفرمی می دونم که کار شما درش به اوج می رسه. به عبارتی، ربط تحلیلی گذشته به امروزه که برای مخاطب (به خصوص از نوع عام و غیرمحقق) جذابش می کنه، وگرنه اسناد به خودی خود برای خیلی ها حرف نمی زنند. مخلص کلام، آرشیوها سازهای خفته ای هستن که وقتی برشون پنجه می کشید باز بیدار میشن و بیدار می کنن.
By: Reza Parchizadeh on آوریل 27, 2011
at 1:33 ق.ظ.
خواستم از شما برای مطالبی که در وبلاگتان قرار میدهید تشکر کنم. مخصوصا بریدهٔ روزنامهها بسیار عالی است.
By: پویا on آگوست 22, 2011
at 6:30 ب.ظ.
خوشحالم که مینویسید.
By: مصطفا on فوریه 4, 2012
at 11:22 ق.ظ.
درود
من نویسنده هستم و در حال نوشتن نمایشنامه ای برای پری بلنده
می خواستم هر چیزی که در باره او می دانید برایم ایمیل کنید لطفا
ممنون می شوم
و اینکه چرا هر جا حرفی از پری بلنده هست از بانو فرخ رو هم هست ؟
با سپاس
By: fereidon on فوریه 15, 2012
at 8:00 ب.ظ.
دوست عزیز،
من تحقیقات نسبتا مفصلی در مورد پری بلنده کردم و حتا بهشت زهرا رفتم و قبر ایشان را هم پیدا کردم. در ویکی پدیا فارسی مقالهیی در بارهی او نوشتم به /آن مراجعه کنید.
By: مصطفا on مارس 17, 2012
at 10:18 ق.ظ.
موفق باشید…
By: sabzinezhad on جون 24, 2012
at 5:09 ب.ظ.
سلام پلار جان .. خوبی ؟
راستش دلم برات تنگ شده بود اومدم اینجلا و دیدم دیدم خیلی وقته در وبلاگ خوبت مطلبی ننوشتی، امیدوارم خوب و خوش و تندرست باشی.
قربانت – تی اسپون
By: تی اسپون on ژوئیه 31, 2012
at 10:55 ق.ظ.
🙂
By: passionofanna on آگوست 15, 2012
at 10:44 ب.ظ.
با تشکر از وبلگتون، می خواستم بدونم شما کتاب در مهمانی حاج آق رو دارید؟ اگر جواب مثبت است می تونید نسخه الکترونیکی اونو تو وبلاگتون بگذارید.
با سپاس
By: reza on ژوئیه 1, 2013
at 6:45 ب.ظ.
متاسفانه در حال حاضر دسترسی ندارم
By: passionofanna on ژوئیه 2, 2013
at 7:22 ب.ظ.
مطمئنا خواهید ماند….این سایت ماست…خوشحال می شویم بتوانیم با هم همکاری کنیم…
http://keyhanenovin.com/
By: KAVEH TAHERI on آگوست 18, 2013
at 8:50 ب.ظ.
ok . . .
By: یونان کوچک on مِی 23, 2014
at 8:17 ق.ظ.
وبلاگ خوبی است. بارها مورد استفاده و ارجاع من قرار گرفته است.
لطفا اگر میتوانید با من تماس بگیرید
بارسقیان- سایت تاریخ ایرانی
By: سرگه بارسقیان on آگوست 4, 2014
at 10:27 ق.ظ.