نگاشته شده توسط: passionofanna | ژانویه 17, 2017

عبدالله نوری؛ از دادگاه تا زندان، یک روایت تصویری/ وقتی «خرداد» در پاییز رفت…

آبان 1378، صدای یکی دیگر از روزنامه های تاریخ ساز خاموش شد. اما خاموشی صدای این روزنامه، همراه با فریاد بلند یک «مرد» بود؛ مردی که گرچه از جانب مجلس محافظه کار پنجم، حضورش در راس وزارت کشور تحمل نشد، اما او راه دیگری پیش گرفت. ردای سیاست ورزی را از تن درآورد و وارد کارزار جامعه ی مدنی شد. اما این بار نه در مقام کنش ورزی سیاسی، بل منتقدی با لهجه ای صریح و موضعی سازش ناپذیر. او بنای «خرداد» را گذاشت، «خرداد» در آذر آمد. آمدن «خرداد» با هنگامه ی سیاه قتل های زنجیره ای مصادف گشت تا خرداد یکی از معدود راویان آن پاییز سرد و تلخ 1377 باشد. در پاییز مرگبار آن سال، اما خرداد گرم و زنده و پرتپش می نمود.
خرداد در حیات یک ساله اش، بیشتر راوی بحران ها بود. از ماجرای قتل های زنجیره ای گرفته تا حمله به کوی دانشگاه تهران؛ از توقیف «زن» گرفته تا خداحافظی دلگیر «سلام»…
با این حال وقتی خرداد را در یک سالگی اش خاموش ساختند و آن مرد را از دادگاه ویژه روحانیت (دادگاهی که خود بیدادگاهی غیرقانونی می دانست) روانه ی زندان اوین کردند، همراهان خرداد همچنان از زندگی می گفتند، از اینکه در پس خرداد، تیری است و مردادی…!
بازخوانی تاریخی امروز، روایتی تصویری است؛ همراه عبدالله نوری از دادگاه تا زندان. اما حیف ام آمد نقل قول تعدادی از همراهان «خرداد» را اینجا بازگو نکنم. هر یک با احساس یگانه شان، خاموشی خرداد را روایت می کنند. بعضی با خشم، بعضی به بغض و بعضی به طنز… اما همگی از ادامه ی زندگی می گویند:

*رویا کریمی مجد، سرویس اجتماعی خرداد: در یکی از روزهای تابستان گذشته از سردبیر روزنامه قبلی پرسیدم: «آقای شمس، آینده را چطور می بینید؟» پاسخ داد: «هیچ چیز مهم نیست، مهم این است که تیتر روزنامه های زیادی این خواهد بود: جامعه با نیم میلیون تیراژ بسته شد»
در یکی از روزهای پاییز امسال از مدیرمسئول روزنامه فعلی پرسیدم: «آقای نوری، فکر می کنید چه خواهد شد؟ » پاسخ داد: «هرچه خدا بخواهد، خیر است» و من وامانده ام که در چه فصلی از سال آینده، از چه کسی خواهم پرسید که آینده مان چه خواهد شد.
نام ها هیچ فرقی ندارند. مردمی هستند که کنار هم قرار می گیرند و می شوند جامعه، توس، زن، سلام و خرداد و من وامانده ام که اگر فردا کودکی کارنامه ی سالهای جوانی ام را دید و پرسید: «آینده این نام ها چه شد؟»، چه پاسخی خواهم داد. شاید بگویم: هر چه خدا خواسته بود، خیر بود.

*بنفشه سام گیس: زمانی که دانشجو بودیم، چند واحد درس تخصصی روزنامه نگاری داشتیم که استاد بیژن نفیسی تدریس این واحدها را بر عهده داشت. استاد همیشه از رعایت اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری صحبت می کرد، از سرعت کار در این حرفه و اینکه دقیقه ها چه ارزشی برای خبرنگار دارند. استاد نفیسی همیشه از رعایت صداقت و دقت در تهیه خبر و نوشتن گزارش صحبت می کرد و از این که یک تیتر خوب و مناسب، چه نقشی در جلب خوانندگان روزنامه دارد. درسمان که تمام شد، دیگر استاد نفیسی را ندیدم. از آن زمان، سال ها گذشته است. چندین سال، و در این سالها بسیاری از روزنامه ها تعطیل شده اند. تعطیلی این روزنامه ها نه بخاطر عدم رعایت اخلاق حرفه ای بوده و نه به خاطر کندی کار. تعطیلی این روزنامه ها نه به خاطر عدم رعایت دقت خبرنگار بوده و نه به خاطر تیتر نامناسبی که بر نیم صفحه اول روزنامه ها نشسته است.
بیژن نفیسی در طول ایام دانشگاه، از تمام ظرایف حرفه ی روزنامه نگاری سخن گفت، مگر از یک چیز. استاد فراموش کرده بود که مطبوعات ایران از امنیت محروم هستند. استاد فراموش کرده بود که در این جامعه دگم اندیشان و کوردلانی هستند که نمی خواهند صداقت زنده بماند.
آنها با خنجری پنهان در آستین، با لبخندهای زهرآگین و کینه نهفته در دل های سیاه شان مترصد آن هستند که بر صداقت قلم زده شود.
آن زمان است که خنجر از آستین بیرون می آید، زهرخنده ها جاری می شود، کینه ها آشکار و حکم مرگ آزادی را به نیش قلم هایشان امضا می کنند.

*علی کهن نسب، سرویس ورزشی خرداد: من پیش از آنکه برای خودم متاسف باشم، برای کسانی که روزنامه ی خرداد را تعطیل خواهند کرد متاسفم؛ که نمی دانند چه می کنند و از تعطیل کردن روزنامه هایی دیگر هم درس عبرت نگرفته اند. فکر می کنند که با پاک کردن صورت مساله، مشکل حل خواهد شد. هیچ مشکلات اقتصادی شخص دغدغه اصلی روزنامه نگار نیست. آنچه که دغدغه اصلی آنهاست، مشکلات و معضلات اجتماعی است و هرجا که باشند این حس را ارضا می کنند. چه در روزنامه خرداد و چه در هر نشریه مستقل دیگر و اگر بخواهند تمام نشریات را هم ببندند مثل این است که بخواهند با یک تخته سنگ مانع از گذر یک جریان آب مستمر بشوند. تخته سنگ اگر چه می تواند راه را برای مدت موقت ببندد، ولی راه های فرعی باز خواهد شد که تخته سنگ نمی تواند مانع شود. این آقایان هم از سنگ محکم تر نیستند و سدی هم که در مقابل خرداد گذاشته اند، از یک تخته سنگ محکم تر نیست و راحت تر از سنگ شکافته می شود. قلم های ما هم تیزتر و برنده تر از جریان آب است.

*مرجان شهریاری، سرویس اقتصادی خرداد: به همین یک شعر که گویاتر از هر کلامی است، اکتفا می کنم:
روزی خواهد رسید/ که ساده ترین مردم میهن ما/ روشنفکران ابتر کشور را به استنطاق خواهند کشید/ از آنها خواهند پرسید:
هنگامی که ملت به مانند آتش یک اجاق کوچک و تنها فرو می مرد/ به چه کار مشغول بودید؟

*حال مرور می کنیم دادگاه خرداد ، و مسیر عبدالله نوری تا زندان اوین را…


پاسخ

  1. و کتابی به نام «شوکران اصلاح»!

  2. و چه تلخ

  3. آن روزگار «رضا حيدري» درخرداد مي نوشت.قلمش روان بود و نثرش با دل بازي مي کرد…..مي دانيد نام مستعار که بود؟

  4. عالی بود. حس.دی ام می شود به شما با این ارشیو ارزشمندتان از روزهای امید و سرور

  5. حذف کنندگانی که حذف میشوند و متأسفانه مسیری که پابرجاست … !!!

  6. سلام خسته نباشی سایت خیلی خوبی هست.

    برای من همیشه سوال بوده که این همه روزنامه در زمان اصلاحات توسط چه کسی توقیف شد؟ آیا دولت خاتمی نقشی در این زمینه داشته؟

    من شنیدم بیشتر دستورات توسط خامنه ای میموده آیا مدرکی هست و حقیقت دارد؟

    • خوب روزنامه ها را که دولت خاتمی توقیف نمی کرد. البته هیات نظارت بر مطبوعات در وزارت ارشاد اسلامی وجود دارد، اما اکثر این روزنامه ها را قوه ی قضائیه توقیف می کرد. قوه ی قضائیه هم نهادی است زیر نظر مستقیم رهبری!

  7. سلام، یادداشت “روحانیت، ربا و بانک مرکزی” من رو مطالعه کنید و در بخش نظرات شرکت فرمائید. تحقق دموکراسی با وجود “ربای بانکی” افسانه ای بیش نیست. باید ریشه را خشکاند. سلامت باشید.


بیان دیدگاه

دسته‌بندی