گفتگوی ابراهیم نبوی با هوشنگ گلشیری ، خالق شازده احتجاب درباره ی سانسور در ایران ، کمتر خوانده و دیده شده است . مجله ی دانستنی ها در دوره ی جدید انتشار خود در سال 1379 به مدیریت فرانه بهزادی ، مشی متفاوتی را برگزید و مجله ای خواندنی با رویکردی فرهنگی و هنری بود . دانستنی ها تنها 3 شماره دوام آورد ؛ اما همین 3 شماره هم دنیایی خاطره با خود داشت : از مصاحبه ی اختصاصی با ملا حسنی در ارومیه تا گزارش جذاب ابراهیم نبوی از ایرانیان در غربت . اما نوشته ی قابل تاملی در میات مطالب این نشریه ی جوانمرگ بود ، که با گذشت نزدیک به یک دهه به نحو تامل برانگیزی گزندگی اش را حفظ کرده است . گلشیری با ما نیست ، آنگونه ای که شاملو ، مشیری و احمد محمود دیگر نیستند . اعضای کانون نویسندگان در سراسر جهان ، زنده یا مرده ، پراکنده شده اند ، اما میراث جاودانه ی کانون در ایستادن مقابل سانسور سازمان یافته ، اینک به جوانان نسل های بعدی رسیده است .در این مصاحبه ، نبوی اغلب در مقام مدافع هنجارهای سیاسی و اخلاقی نظام سانسور ظاهر می شود و به طرز عجیبی ، به سانسور کتابهایی با مضامین اخلاقی و جنسی اصرار می ورزد . می دانم که زمانه ای گذشته و نبوی نیز خود اینک مرزهای اخلاقی حاکم را درنوردیده است . اما خواندن این مصاحبه ، برای مشاهده ی مرزهای سانسور و خط قرمزهای اصلاح طلبان آن سالها در مواجهه با آزادی بیان جالب توجه است . بازخوانی این مصاحبه شاید از این منظر جالب باشد که بپرسیم ، مرزهای آزادی بیان در نزدیک به یک دهه ای که از ایمن مصاحبه و مرگ گلشیری می گذرد ، در چه راستایی جابجا شده است ؟
امروز داستانت را می نویسی و به ناشر می دهی . فردا به تو می گویند اجازه ی چاپ نداریم . راه می افتی به طرف سازمان مسئول . چانه می زنی ، تحقیر می شوی ، با آدمی روبرو می شوی که از روی متن نمی تواند بخواند ، اما به تو می گوید این متن را عوض کن . گرچه گاهی به شکل هایی دوستان کمک می کنند . وقتی با این مشکل در قانون روبرو می شوی ، به فکر می افتی که چیزی در قانون هست که این مشکل را بوجود آورده است . اگر یک حکومت فهمید که با آزاد کردن و رها کردن جامعه ، به خطر نمی افتد ، مشکل حل است .
ابراهیم نبوی : آیا کنترل مسائل اخلاقی جامعه بر عهده ی وزارت ارشاد نیست ؟ چیزی که در شازده احتجاب محل سوال است ، پدیده ای اخلاقی است ، نه سیاسی .
گلشیری : بخشی را که غیراخلاقی است می پذیرم ، ولی بخشی از این تصمیم به روشهای سیاسی برمی گردد و اصلا آنان موضوع اخلاق را بهانه کرده اند .
نبوی : ولی این ها بهانه نیست ، چون وجود دارد ؟
گلشیری : مثالی می زنم ، « هزار و یک شب » کتابی است که سالهای سال است که در این مملکت منتشر می شود و مردم آنرا خوانده اند ، هیچ اتفاقی هم نیافتاده است . در این سالها جلوی نشر این اثر را گرفتند . اثری که یکی از منابع غنی داستانی ماست . آیا همبستر شدن چند تا غول ، چیزی است که باید جلوی آنرا گرفت ؟ اگر این طور پیش برویم ، باید جلوی مثنوی را هم بگیریم .
نبوی : با این کنترل ها بخشی از مسائل اخلاقی جامعه کاهش پیدا کرده است . به نظر شما اینطور نیست ؟
گلشیری : کاهش یافته است ؟ به نظر من بدتر هم شده است .
نبوی : اما این نظر شماست
گلشیری : کافی است دست شما را بگیرم و ببرم توی این جامعه ، آنوقت خواهید دید که ناهنجاری نسبت به بیست و پنج سال گذشته بیشتر شده است . در اداره ها رشوه و دزدی افزایش پیدا کرده است . کافی است پای صحبت جوانان بنشینید تا متوجه شوید که چه اتفاقی افتاده است . این حرف ها که ناموس و اخلاق و عرف در خطر است ، همه بهانه است . این ها به یک موضوص سیاسی ربط دارد
نبوی : آیا داستان « بخدا من فاح.شه نیستم » ، مشکل اخلاقی ندارد ؟
گلشیری : من فاح.شه نیستم باید منتشر شود .
نبوی : چرا باید منتشر شود ؟ این کتاب مشکل اخلاقی دارد .
گلشیری : آیا ما می خواهیم منکر هر مشکل اخلاقی که وجود دارد شویم ؟ ما می خواهیم بگوییم چنین چیزی نیست . بگذارید بگوییم که داستان من فاحشه نیستم درباره ی چیست ؟ چند تا دوست هستند که در زمان جوانی خیلی انقلابی بودند . حالا هر ماه دور هم جمع می شوند . یکی از آنان با یک فاح.شه می آید . اول این جمع بحث سیاسی می کنند . بعد با هم می نشینند و … اصولا حضور فاح.شه را فراموش می کنند . بار دیگر یکی از این انقلابیون سابق ، دختر خانمی را با خودش می آورد و او مدام تکرار می کند که من فاح.شه نیستم . ولی آن زن می گوید ولی من فا.حشه هستم ؛ اول هم پول می گیرم . روشنفکرها هم نشسته اند و مدام حرف می زنند . این دو گروه نمایندگان روشنفکری ما بودند …. به نظر من کسی با خواندن « به خدا من فاح.شه نیستم » ، فاح.شه و منحرف نمی شود . حتی این کتاب به ما می فهماند که گاهی ما ادعا می کنیم فاح.شه نیستیم ، اما وقتی تن به فساد می دهیم و یا برای رسیدن به چیزی کرنش می کنیم ، فاسد می شویم .
نبوی : این توضیح شما قابل قبول است ، ولی آیا همسایه های « احمد محمود » باید چاپ شود ؟
گلشیری : یعنی بخشی از آن چیزی که در جامعه ی ما وجود دارد را نباید گفت ؟ پس نباید مدعی واقع گرایی باشیم ؟
نبوی : می توان واقعیت ها را طرح کرد . اما در محدوده ای که به اخلاق اجتماعی ضربه نزند .
گلشیری : آیا با خواندن همسایه ها ، کسی به فکر ایجاد رابطه با بلور خانم می افتد ؟ یا یک بلور خانم نوعی ، به وضعیت خود پی می برد ؟
************************************
توضیحات آقای نبوی در سایت بالاترین درباره ی این مطلب :
توضیح دادن در این مورد به نظرم خوب است، چون دوستان در شرایط واقعه قرار می گیرند.
اول، در زمانی که این مصاحبه و مصاحبه هایی نظیر آن چاپ می شد، مثلا مصاحبه با عباس امیرانتظام، یا مثلا مصاحبه با معین فر، یا مصاحبه با ابراهیم یزدی، افرادی که در مورد آنها حرف می زنیم، همه ممنوع السخن بودند، مصاحبه من با امیرانتظام دقیقا یک ماه روی میز سردبیر ماند، چون آنها از ترس نمی توانستند چاپش کنند.
دوم، دلیل داشتن موضع مخالف با مصاحبه کننده، فراهم کردن امکان انتشار مصاحبه بود، در غیر این صورت هرگز نمی شد آن را منتشر کرد، به همین دلیل تنها مصاحبه رسمی و منتشر شده امیر انتظام همان مصاحبه من با او در روزنامه جامعه است.
سوم، من در تمام مصاحبه ها در نقش مخالف کسی که مصاحبه کردم قرار گرفتم تا به سووالاتی که از آدمها مطرح است پاسخ داده شود، و امکان سخن گرفتن برای او ایجاد شود.
چهارم، من تا آخر عمر گلشیری و تا همین امروز با امیر انتظام رفیق خوب و نزدیک هستم و افتخار می کنم که امکان حرف زدن برای این افراد را در نشریه ام فراهم کردم.
مصاحبه با گلشیری در نشریه دانستنیها منتشر شد، این نشریه با کمک هفت یا هشت نفر و به مدیر مسوولی سحرخیز، ریاست هیات مدیره جلایی پور، دبیر سیاسی آن محمد قوچانی بود، و افرادی مانند سینا مطلبی با آن همکاری می کردند، این نشریه به مدت چهار هفته، منتشر شد و از هشت نفر اعضای هیات تحریریه اش، هر هشت نفرشان در سالهای بعدشان زندان رفتند. بلااستثناء
من سه روز بعد از توقیف دانستنیها، همراه با قوچانی، زیدآبادی و بهنود که هر سه نفر در این نشریه با من همکاری می کردند، در شهریور 79 برای دومین بار زندان رفتم.
یکی از جرائم من انجام مصاحبه با عباس امیرانتظام بود. از اینکه یک بار دیگر بخاطر این کارها در حضور شما محاکمه می شوم، افتخار می کنم.
*********************************************
پرسش و پاسخ تکمیلی با ابراهیم نبوی :
1. اشاره کرده اید به اینکه چنین شیوه ی مصاحبه ای ، یک ضرورت برای گریز از نظام سانسور بوده است . به فرض که درست ، اما از نظر مسئولیت اخلاقی ، این کار چه احساسی را در شما بوجود می آورد ؟ وقتی که داشتید این پرسش ها را اینگونه طرح می کردید ، چه احساسی داشتید ؟
نبوی :از اینکه در موضع سانسورچی قرار گرفتم یا دارم یک رفیق خوبم رو بخاطر انتشار نظرش بازجویی می کنم، بسیار ناراحت بودم، وسط مصاحبه سعی می کردم جدی باشم، گاهی هم خود گلشیری می گفت، به قضیه کتاب جن نامه هم اشاره کن، چون اون هنوز هم دردسره
2.از واکنش دستگاه قضایی نسبت به مصاحبه با آقای امیرانتظام نوشتید ، اما واکنش اصلاح طلبان و مسئولان وزارت ارشاد نسبت به این مصاحبه ها چه بود ؟ چرا آقای مهاجرانی در قبال روزنامه ی توس واکنش تند نشان دادند ؟
نبوی : اصلاح طلبانی مثل شمس و جلایی پور با من زندان آمدند، کسانی مثل مهاجرانی یا مشارکتی ها هم از تندروی ما ناراحت بودند، ولی وقتی روزنامه جامعه توقیف شد، همه اصحاب ارشاد، مثل بورقانی، سحرخیز، ستاری، آمده بودند کمک کنند تا روزنامه بعدی را دربیاوریم.
3. به نظر شما ، مرزهای آزادی بیان و سانسور در نزد اصلاح طلبان حکومتی در سالهای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی چگونه بود ؟ همواره عملکرد اصلاح طلبان ، بسته به تندروی های افراطیون دست راستی توجیه شده است ، اما اگر بفرض اصلاح طلبان بدون فشار محافظه کاران می توانستند برنامه هایشان را اجرا کنند ، این مرزهای اخلاقی نظام سانسور در کجا قرار می گرفت ؟ اصولا خط قرمز های اخلاقی اصلاح طلبان تا کجاست ؟
نبوی : به نظر من هر کدام از اصلاح طلبان مرزبندی متفاوتی در مسائل اخلاقی دارند، من شخصا در داستانهای خودم، یا در کتابهایی که در ایران منتشر کردم، … من به هیچ مرزبندی اخلاقی معتقد نیستم، در سالن شش، خانه امن، داستانهای کوتاه سفر طولانی و بسیاری آثار دیگر من هیچ حیطه اخلاقی و جنسی را رعایت نکردم و معتقد به سانسور احلاقی هم نیستم. می توانم مثال های روشن بزنم. از نظر دینی هم من به خدا یک اعتقادکی دارم، ولی به شریعت اعتقاد ندارم، با موضوعات دینی هم بسیار شوخی کردم، ولی در برخی موارد می ترسم، شاید اگر مثل خیلی دوستان با اسم مستعار می نوشتم فرق می کرد
مصاحبه جالبی بود. کمی پیدا کردن ترتیب صفحات مشکل بود.
By: سعید on نوامبر 17, 2009
at 12:44 ق.ظ.
نبوی همیشه لحن یک بازجو را دارد.
By: ع on نوامبر 17, 2009
at 2:17 ق.ظ.
با درود و تشکر از نگاه تیزبین شما
با نگاهی به گذشته امروز دیگران را قضاوت نمی کنم . شاید بهتر
آن می بینم که بیشتر عملکرد آنان را در پروسه این روند با کنجکاوی پی گیری کنم . انسان حق تعییر دارد همانطور که این
حق را برای خود قایل هستم . به نظر نمی رسد هیچ یک از ما
در جایگاه دیروزمان قرار گرفته باشیم . با اینکه روند رشد و تفکر
نقادانه در کشور ما تقریبا از بین رفته است با اینحال منکر آن نمی توان شد که هیچ کار جدی صورت نمی پذیرد . همچنین نمی دانم در چنین فضایی چقدر درک مشترک بر سر مقاهیمی چون اخلاق و عرف وجود دارد ؟ چنانچه درک واحدی از آزادی بیان نیست !! به هر روی گلشیری با کارهای ارزشمندش در تاریخ ادبیاتی این سرزمین تاثیرگذار بوده است . نبوی هم امروز از پنجره ای که رو به خورشید است خود را بیان می کند و این بسیار
قابل تامل خواهد بود . شاد باشید و سبز
By: ویدا on نوامبر 17, 2009
at 3:10 ق.ظ.
ممنون از لطفتان ، در اینباره آقای نبوی توضیحاتی داده اند که جهت رعایت حق پاسخگویی ، آنها را نیز به این پست اضافه می کنم .
By: passionofanna on نوامبر 17, 2009
at 3:32 ق.ظ.
نبوی هم مثل بیشتر اصلاح طلب های امروزی و چماقدارهای دیروز ی پس از انقلاب وارد انقلاب شده و ملاک هایش برای اندازه گیری خوب و بد آشفته است. هنوز هم از انقلاب و انقلابیون نفرت دارد. هنوز هم به کودتایی که بر علیه انقلاب 57 کرده اند افتخار می کند. هنوز هم نبوی و آنهای دیگرشان مثل گنجی معتقدند که » انقلاب خوب کار ی کرد که بچه هایش را خورد» . یعنی اینها خوب کاری کردند که بچه های صادق و انقلابی را نابود و دربدر کردند. اینها را با بی شرمی و با افتخار می گویند.
By: ali on نوامبر 17, 2009
at 3:35 ق.ظ.
دوست گرامی ، بد نیست در همین پست ، به توضیح آقای نبوی که چند دقیقه پیش اضافه کردم نیز ، توجه کنید . هدف از این لینک ، مچ گیری یا به رخ کشیدن گذشته ی افرادی چون نبوی نبوده است . بل اهمیت تاریخی آن و بررسی علت های این شیوه از مصاحبه از جانب نبوی است که او در توضیحاتش ، به این نکات اشاره می کند .
By: passionofanna on نوامبر 17, 2009
at 3:56 ق.ظ.
من نمی خوام با شما بحث بکنم به نبوی و هرکس دیگری هم حق می دم که هر وقت تحولی در اندیشه اش صورت گرفت رفتار سیاسی اش را عوض کند. ما در فرهنگمان «حر» را داریم و خیلی هم به او احترام می گذاریم. اما تغییر پیدا کردن ها باید عمیق باشد و صادقانه باشد. ابراهیم نبوی هیچوقت پنهان نکرده که از انقلاب 57 نفرت دارد اما توی همین یادداشتی که نوشته ناصادقانه می گوید امیر انتظام و گلشیری را دوست دارد. دو تا آدمی که همه ی زندگی شان انقلابی بوده اند و بشدت هم از کودتای آخوندها نفرت دارند و نبوی اینرا خوب می داند. ما باید از همین حالا در این جنبش سبز با اندیشه های دو رو و ناصادق رو در رو بشویم و نگذاریم دوباره در فردای پیروزی باز ابراهیم نبوی های تازه ایی پیدا بشوند و اینهمه تلاش و پاکی را بر باد بدهند.
By: ali on نوامبر 17, 2009
at 4:20 ق.ظ.
ممنون مصائب آنای عزیز، متاسفانه جواب نبوی هم نشان از این میده که ایشان هم مثل اکثریت دیگر هم جناحیهایشان از مسئولیتپذیری بهرهای نبردهاند و هرگز حاضر به پذیرش اشتباهاتشان نیستن. البته این برای من که چیز جدیدی نبود.
حالب اینکه در پاسخ نبوی، حتی جملهای در توضیح خود مصاحبه گفته نشده و صرفاً تلاش شده از به زندان افتادن این و آن و کسانی که در مجله دانستنیها کار میکردهاند و سینا مطلبی و بهنود و دیگران برای خود کردیت کسب کند و آخرسر هم مظلوم نمایی همیشگی این حضرت که شما مرا محاکمه میکنید. جالب است ابراهیم نبوی حتی توان بازخوانی آنچه خود انجام داده ندارد و آنرا تعبیر به محاکمه میکند. برای ابراهیم نبوی ذرهای متاسف نیستم، جایگاهی در همون حد تبلیغاتچی اصلاحطلبان حکومتی حقیقتاً شایستهی اوست
By: ورتيگونه on نوامبر 17, 2009
at 12:45 ب.ظ.
ورتیگونه ی عزیزم . من مطلب را در دو سطح می بینم . یک بحث درباره ی الزام ها و محدودیت های اخلاقی که نظام سانسور بر افراد و افکار آنها وارد می کند و دیگر ، بازخوردهای سیاسی آن . از منظر دوم شما حق دارید این حرفها را بزنید ، ولی ترس من از این است که این بازتاب ها ( بخوانید سایه ها ) ، بلندتر از خود آن پدیده یا فرد باشند . شاید اگر دیشب جوابی می نوشتم ، چیز دیگری می گفتم ، اما حالا که کامنت های لینک را در بالاترین خواندم ، بایستی بگویم که متاسفانه بحث اصلی به حاشیه رفته است . بحث در مورد مرزهای مسئولیت اخلاقی نویسنده در فضای سانسور بود ، که با تقلیل دادنش در سطح قضاوتهای سیاسی ، به بیراهه می رود . بله پرسشهای شما کاملا صحیح است و باید طرح شود ( بخش از آنها را هم برای نبوی نوشته ام که امیدوارم نظر او را هم در این مورد داشته باشیم ) ، اما قرار نیست سایه ای مهیب از فردی بسازیم با گذشته ای آکنده از رفتارهای گاه درست و گاه نادرست . نقد مسولیت های اخلاقی نیز باید اخلاقی انجام گیرد ، تا بتواند به نتیجه ای درخور رسد .
By: passionofanna on نوامبر 17, 2009
at 2:18 ب.ظ.
مصائب آنای عزیز، من نوشته تو، متن مصاحبه و پاسخ نبوی رو از همین جا خوندم و در جریان مباحث بالاترین نیستم، اما باید بگم که متاسفانه اون کسی که باعث میشه این بحثها به بیراهه کشیده بشه خود فردی به نام ابراهیم نبوی هست که پاسخگوییش رو با تحقیر دیگران و بالاکشیدن خود انجام میده. این رفتار زنندهاش رو درمورد بسیاری افراد دیدهام، به عنوان نمونه در پاسخ به گنجی هم همین تمسخر و تحقیر آمیخته به متلکهای سخیف رو در پیش میگیره.
در مورد نوشته تو هر انسان منصفی میتونه قضاوت کنه که کوچکترین نشانهای از محاکمه کردن درش وجود نداره (توانایی انگیزهخوانی هم نداریم که بگوییم نه ته دلش منظورش محاکمه نبوی بوده) اما نبوی به جای اینکه به این بپردازه که امروز به اون مصاحبه یا نوشته یا گفتگوی خود چگونه نگاه میکنه، متاسفانه دست به مظلوم نمایی و انگزنی میکنه و تلویحاً تو رو با سیستم قضایی نظام یکی میکنه که آنها محاکمه کردن و شما هم بکن. اینکه چه کسانی و در چه زمانی به زندان افتادن، کمترین ارتباطی با این مصاحبه نداره. اینکه ایشان با گلشیری یا امیرانتظام دوست بودهاند، اینکه مصاحبه با امیرانتظام چقدر روی میز خاک خورد، اینکه رئیس هیات مدیره و هیات تحریریه و … دانستنیها چه کسانی بودند و الان کجا هستن و دارن چیکار میکنن، همه و همه روشهای مشخص و واضح مغلطه هستن که در نوشته ایشان انجام میگیره.
به هرحال من سالهاست که دیگر انتظار رفتار متشخصانه از ابراهیم نبوی در مقابل انتقاد رو ندارم. حال این انتقاد از جانب وبلاگ نویس با نام مستعار چون من باشه، از سوی همفکر خارج از کشور ایشون گنجی باشه، از سوی همجناحی شریف او در داخل ایران زیدآبادی باشه یا از سوی مخالف فکری نوری علا باشه.
دوست خوبم من به جای ابراهیم نبوی از اینکه تورو همارز سیستم قضایی جنایتکار جمهوری اسلامی کرد، عذرخواهی میکنم.
By: ورتيگونه on نوامبر 17, 2009
at 3:16 ب.ظ.
دقیقا موافقم ورتیگونه ی عزیز . مغالطاتی در توضیحات نبوی وجود دارد و دوستان هم در بالاترین این نکات را برکشیده و مطرح کرده اند . این مسائل مسلما پوشیده نیست ، اما من معتقدم نبوی اگر طنزش را بنویسد و در آن زمینهکاراکتر حرفه ای داشته باشد ، بهتر است . نبوی کلا آدم بدی نیست ، ولی در بحث های سیاسی احساسی برخورد می کند . برای مخاطبش حوصله ی چندانی بخرج نمی دهد و در نتیجه حرفهایش زود به زود به تناقض می رسد . ناراحتی من از چیز دیگری بود و کاربر متوهمی مجنون نام ، که بحث آن لینک را به تنهایی به ابتذال وجودش آغشته کرد .
جالب است که نبوی جایی ما را با آن سیستم قضایی یکی می کند ، و دو کامنت بعد خودش هم به لینک مثبت می دهد و از ارسال لینک و مطلب تشکر می کند !
By: passionofanna on نوامبر 17, 2009
at 5:48 ب.ظ.
سلام زيباي بي ادعا! چطوري آقا؟ حفر تونل در چه حاليه؟ حالا هر كي ندونه فكر ميكنه در حال فرار از اوين هستي:)) در راستاي اين روزهاي سخت برات صبر جزيل و از اين حرفها آرزو مي كنم. خوب باش آقا!
By: مرموز on نوامبر 17, 2009
at 3:37 ب.ظ.
البته به نظرم فرق یک روزنامه نگار موفق و نه موفق در همین مسائل است،اگر قرار بود نبوی هم همه حرف های گلشیری را تایید کند که دیگر فرقی بین او و کامران نجف زاده باقی نمی ماند .
By: Ghalam on نوامبر 17, 2009
at 9:19 ب.ظ.
من به ایراهیم نبوی بیشتر احترام می گذارم اگر دروغ نگوید و بگوید که تحت تاثیر برخی جریانات و بی سوادی عقایدی خاص را دنبال می کردم. به خدا هم «غلط کردم» و هم «..وه خوردم» را برای آدم ساخته اند. چون آدم فرشته نیست. این انقلابی های قبل و اصلاح طلبهای اخیر و احیانا شاه پرست های بعدی نمی خواهند از فرشته بی گماه بودن فاصله بگیرند و همین است که باعث کندی سرعت جنبش های مردمی می شود.
By: حامی on نوامبر 17, 2009
at 9:53 ب.ظ.
ابراهیم نبوی بی شک مردمی ترین و رو راست ترین روزنامه نگار ایرانی است که هیچ سر سازگاری با محافظه کاری نداره. اتفاقا دلیل اینکه این همه مخالف هم داره همینه. ملاحظه کسی رو نمی کنه و هرگز بر خلاف عقایدی که داشته وانمود یا تظاهر نکرده. به همین یک دلیل یک دنیا احترام براش قائلم هرچند که در بسیاری از موارد مخصوصا تو نوشته های یکی دو سال اخیر انتقادهای خیلی زیادی بهش دارم.
اما در مورد مصاحبه:
اگر کسی این چند ساله از زمان روزنامه های نشاط و جامعه و … تا روز آنلاین مطالب و نظرات نبوی رو که بعضا به شوخی و گهگاه به جدی نوشته شده بخونن متوجه عقایدش و حتی میزان صداقت و تظاهرش توی مطالب میشن و نیازی به استخراج اونها از لابلای نوشته های قبلی نیست. شما به مصاحبه نبوی با بنی صدر هم که گوش بدین متوجه میشین که بعضی از سوالات نبوی با عقایدش، حتی اونهایی که توی روزنامه های همون موقع چاپ میشد مغایره و این دقیقا نکته ایه که توجه منو تو اون مصاحبه ها جلب کرد. جالب تر اینکه قبل از خوندن کامنت نبوی زیر همین نوشته یاد همون شیوه مصاحبه با بنی صدر افتادم.
By: فرزین on نوامبر 17, 2009
at 10:16 ب.ظ.
» ما اکثر العبر و اقلا الاعتبار «
By: خوارج on نوامبر 17, 2009
at 11:16 ب.ظ.
[…] وقتی ابراهیم نبوی در گفتگو با هوشنگ گلشیری مدافع سانسو… گفتگوی ابراهیم نبوی با هوشنگ گلشیری ، خالق شازده احتجاب درباره ی […] […]
By: Top Posts « WordPress.com on نوامبر 18, 2009
at 2:54 ق.ظ.
خواندم.
By: گالیران on نوامبر 18, 2009
at 5:39 ب.ظ.
سلام، مرسی به خاطر این نوشته جالبتون
ولی به نظرم تو بعضی کامنتا درباره ابراهیم نبوی بی انصافی شده بود. من هر روز تو «روزآنلاین» طنزاشون رو میخوندم و صداقت زیادی هم تو نوشته هاشون میدیدم
اتفاقا بارها هم خوندم که با صداقت گفتن که از بعضی کارهای گذشته شون پشیمونن و گفتن که اشتباه کردن.
شما مقاله «انقلاب نفرت و سنگلاخ اصلاحات» شون رو بخونین.
By: یک مخابراتی on نوامبر 19, 2009
at 12:37 ب.ظ.
دوست گرامی ، من هم با نقد بدون اتهام پراکنی موافقم . پاسخ آقای نبوی نیز جهت رعایت حق پاسخ گویی درج شده است .
سعی من بر این است که کامنت های بدون توهین را ( حالا خطاب به هرکسی می خواهد باشد ) منتشر کنم .
By: passionofanna on نوامبر 19, 2009
at 3:13 ب.ظ.
[…] آن مصاحبه در وبلاگ مصائب آنا توضیحاتی داد که می توانید اینجا بخوانید)، به صراحت به بیان انتقادات ساختاری اش نسبت به […]
By: گفت و گوی تاریخی ابراهیم نبوی با عباس امیر انتظام در روزنامه جامعه: من، دولت موقت و ارتباط با آمریکا همه قانونی بودیم « مصائب آنا on آوریل 26, 2011
at 6:58 ب.ظ.
[…] آن مصاحبه در وبلاگ مصائب آنا توضیحاتی داد که می توانید اینجا بخوانید)، به صراحت به بیان انتقادات ساختاری اش نسبت به […]
By: گفت و گوی تاریخی روزنامه جامعه با عباس امیر انتظام: من، دولت موقت و ارتباط با آمریکا همه قانونی بودیم « مصائب آنا on آوریل 26, 2011
at 8:06 ب.ظ.